لغت نامه دهخدا
گازران. [ زِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک. واقع در 9 هزارگزی شمال باختری فرمهین و 9 هزارگزی راه عمومی. دامنه ، سردسیر، دارای 264 تن سکنه. شیعه و فارسی زبان. آب آن از قنات و چشمه و محصول آنجا غلات ، بن شن ، شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی و راه آن مالرو است ، از فرمهین در فصل خشکی اتومبیل میرود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
گازران. ( اِخ ) رجوع به کازرون شود.
گازران. ( اِخ ) رجوع به گازرگاه و قلات گازران شود.
گازران. [زِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش جعفرآباد شهرستان ساوه واقع در جلگه معتدل ، مالاریایی. دارای 529 تن سکنه ، شیعه و فارسی زبان. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات ، پنبه ، بادام ، بنشن ، شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی آن گلیم و کرباس بافی است. دبستان دارد. این ده قشلاق ایل کائینی است. راه آن مالرو نزدیک خط ماشین است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).