لغت نامه دهخدا
بکن جهد آن تا شوی مردمی
مکن با خدای جهان کارزار.ناصرخسرو.در زمی اندر نگر که چرخ همی
با شب یازنده کارزار کند.ناصرخسرو.و اینک علی بن ابیطالب ( ع ) برادر من و وصی من است جهاد کندبر تأویل قرآن چنانکه من کارزار کردم. ( مجمل التواریخ و القصص ص 233 ).