کار کنی

لغت نامه دهخدا

کارکنی. [ ک ُ ] ( حامص مرکب ) عمل و منصب کارکن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به عامل شود.

فرهنگ فارسی

عمل و کیفیت کار کن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال عشقی فال عشقی فال راز فال راز فال ماهجونگ فال ماهجونگ