کاح

لغت نامه دهخدا

کاح. ( ع اِ ) سرکوه. بن کوه. کیح مثله. ج ، اکیاح و کیوح. ( منتهی الارب ). وسعت کوه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سر کوه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال فرشتگان فال فرشتگان فال تاروت فال تاروت فال قهوه فال قهوه