چک چک. [ چ َ چ َ ] ( اِ صوت ) صدای چکیدن آب و امثال آن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). صدای چکیدن آب باشد قطره قطره. ( جهانگیری ). صدای چکیدن آب و مانند آن. ( ناظم الاطباء ). صدای پیاپی چکیدن آب. آوایی که از چکیدن قطرات پی در پی آب به گوش رسد. چیک چیک. ( در اصطلاح روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). و رجوع به چک شود || صدای برهم خوردن دندانها را نیزگویند به سبب سرمای سخت و غیر آن. ( برهان ) ( آنندراج ). صوت برهم زدن دندان باشد از سرمای سخت یا وقت طعام خوردن. ( جهانگیری ) ( رشیدی ). صدای برخورد دندانها به هم. ( ناظم الاطباء ). تیک تیک. ( در اصطلاح روستائیان فیض آباد بخش تربت حیدریه ). || صدای پیاپی خوردن شمشیر و گرز باشد بر جایی. ( برهان ) ( آنندراج ). آواز زدن گرز و شمشیر و چوب و مشت و مانند آن بود که زود زود به هم زنند و آن را چکاچاک و چکچاک نیز خوانند. ( جهانگیری ). همان چکاچاک یعنی آواز ضربت شمشیر وگرز و چوب و مشت و مانند آن که پی هم زنند. ( رشیدی ). صدای برخورد گرز و شمشیر بجایی. ( ناظم الاطباء ). آواز پیوسته خوردن چیزی بزرگ یا خرد بچیزی دیگر از همان نوع. صدای برخورد پیاپی دو پاره سنگ یا چوب یا دو قطعه فلز و هر چیز مانند اینها. چاک چاک و چاکاچاک و طاق طاق و تق تق و چخاچخ و چقاچاق و چقاچق : از آنکه تا بر همسایگان خجل نشود همی زند زن من سنگ یافه بر چخماخ مرا ز چکچک چخماخ یافه بازرهان فرست هیزم تا دیگ برنهد طباخ.سوزنی.رجوع به چاک چاک و چکاچاک و چکچاک شود. چک چک. [ چ ِ چ ِ ] ( اِ صوت ) صدا و آواز سوختن فتیله چراغ است وقتی که تر باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). آواز سوختن فتیله تر باشد. ( جهانگیری ). آواز سوختن فتیله تر شده. ( رشیدی ) ( انجمن آرا ). آواز و صدای سوختن فتیله چراغ وقتی که تر باشد. ( ناظم الاطباء ). صدائی که از سوختن فتیله تر شده چراغ برآید. جِز جِز و جیز جیز. ( در تداول اهالی خراسان ) : کخ کخ اندر فقیه چیست خری چکچک اندر چراغ چیست تری.سنایی ( از فرهنگ رشیدی ).|| آواز روغن داغ شده ای که در آن آب باشد. صدای داغ شدن روغن مخلوط به آب جیز جیز. جلیز جلیز. ( در تداول روستائیان خراسان ).، چکچک. [ چ ُ چ ُ ] ( اِ ) سخنی و چیزی را گویند که در افواه افتد. ( برهان ) ( آنندراج ). سخنی را گویند که در افواه افتد وچکاچک نیز خوانند. ( جهانگیری ). سخنی که در افواه افتد. ( رشیدی ) ( انجمن آرا ). سخنی که درافواه و السنه مردم افتد. ( ناظم الاطباء ). هر خبر یا سخن یا واقعه ای که شایع شود و بر سر زبانها افتد وحس کنجکاوی افراد را برانگیزد. پِچ پِچ :
فرهنگ معین
(چَ چَ ) (اِ. ) سخن و خبری که در افواه افتد.
فرهنگ عمید
=چُکاچُک: چک چکی اوفتاده در مسجد / نز پی هزل و ضحکه کز پی جدّ (سنائی: ۱۸۶ ). =چکاچاک چک چک ۲. (قید ) به صورت قطره قطره و پی درپی: قطرات اشک چک چک از صورتش بر زمین می ریخت.
فرهنگ فارسی
صدای چکیدن آب و امثال آن باشد . یا صدای پیاپی خوردن شمشیر وگرز باشد برجایی .
دانشنامه عمومی
چک چک (ارزوئیه). چک چک، روستایی در دهستان امیرآباد بخش صوغان شهرستان ارزوئیه در استان کرمان ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۲۶۵ نفر ( ۸۶ خانوار ) بوده است.