چاردست

لغت نامه دهخدا

چاردست. [ دَ ] ( اِمرکب ) کنایه است از چارعنصر. چارآخشیج :
این هفت قواره شش انگشت
یکدیده چاردست و نه پشت.نظامی ( لیلی و مجنون ).

فرهنگ فارسی

چار عنصر . چار آخشیج
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم