هم کلام

لغت نامه دهخدا

همکلام. [ هََ ک َ ] ( ص مرکب ) هم کلام. هم سخن. دو تن که با هم گفتگوکنند. || لقب مأمورانی که نادرشاه در هرشهر می گماشت تا اعمال و خیالات حکام را گزارش کنند وکارها به استصواب ایشان می گذشت. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

هم صحبت، هم سخن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم