هروم

لغت نامه دهخدا

هروم. [ هََ ] ( ع ص ) زن پلید بدخوی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
هروم.[ هََ ] ( اِخ ) نام پهلوانی و دلاوری است. ( برهان ).
هروم. [ هََ ] ( اِخ ) نام شهر زنان و بعضی گویند نام شهری است که در این زمان بردع می گویندش. ( برهان ) :
هرومش لقب بود از آغاز کار
کنون بردعش خواند آموزگار.نظامی.رج-وع به ب-ردع شود.

فرهنگ فارسی

نام پهلوانی و دلاوری است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم