هابی

لغت نامه دهخدا

هابی. ( ع ص ، اِ ) غبار ساطع. ( از اقرب الموارد ). غبار بلندبرآمده. ( از منتهی الارب ). || گریزنده. ( منتهی الارب ). || اسب گریزنده. || خاکستر آمیخته به خاک. ج ، هُبّی : نجوم هبی ؛ یعنی هابیه پوشیده به غبار. ( از اقرب الموارد ). پوشیده شده و آکنده از غبار و گردآلود. ( ناظم الاطباء ) || خاک گور. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تراب قبر، وهاب کجثمان الحمامة اجفلت. || موضع هابی التراب ؛ یعنی گویی خاک آن مانند هباء یا غبار است در رقت. ( از اقرب الموارد ). جایی که خاک آن در نرمی مانند غبار باشد. ( ناظم الاطباء ). || تراب و رماد هاب ؛ منتشر در جو. مالک بن ربیب گوید :
تری جدثاً قد جرت الریح فوقه
ترا باکلون القطلانی هابیا.( ازاقرب الموارد ).|| خاک که به غبار ماند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

غبار ساطع . یا گریزنده .

دانشنامه عمومی

هابی ( به آلمانی: Haby ) یک شهر در آلمان است که در رندسبورگ - اکرنفورده واقع شده است. هابی ۵۸۸ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال راز فال راز فال تاروت فال تاروت فال امروز فال امروز