ماوا گرفتن

لغت نامه دهخدا

مأوا گرفتن. [م َءْ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) مأوا کردن :
نخردسایه اقبال هما را به جوی
گیرد آن کس که بر سایه لطفش مأوا.شفیع اثر ( از آنندراج ).زمژگانت آخر به جایی رسیدم
که در دیده خویش مأوا گرفتم.میرزا جلال اسیر ( ازآنندراج ).و رجوع به مأوا کردن شود.

فرهنگ فارسی

ماوا کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تماس فال تماس فال ابجد فال ابجد فال زندگی فال زندگی