سخن نیوش

لغت نامه دهخدا

سخن نیوش. [ س ُ خ َ ] ( نف مرکب ) سخن شنو. شنونده. مقابل کر و ناشنوا :
ماهی به روی لیکن ماه سخن نیوشی
سروی به قد ولیکن سرو سخن سرایی.فرخی.تا از برای گفت و شنود است خلق را
گوش سخن نیوش و زبان سخن گزار.سوزنی.

فرهنگ عمید

= سخن شنو

فرهنگ فارسی

سخن شنو شنونده مقابل کر و ناشنوا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم