سرتراشی

لغت نامه دهخدا

سرتراشی.[ س َ ت َ ] ( حامص مرکب ) عمل تراشیدن سر :
صدای استره اوست بسکه شورانگیز
ز سرتراشی او پای می جهد از خواب.ملا طاهر غنی ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

شغل و عمل سرتراش.

فرهنگ فارسی

عمل تراشیدن سر
عمل و شغل سر تراش .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم