لغت نامه دهخدا
بر اشتران سبک پی همی نهاد سبک
شکارها که بر او تیر برده بود بکار.فرخی.این پیرجهانگرد سبک پی بِنَدیده ست
در گردش خود چون تو گرانمایه جوانی.سنایی.سبک پی چو یاران بمنزل رسند
نخسبد که واماندگان از پسند.سعدی ( بوستان ).بت نغمه امشب سبک پی شده
سراسر ره کوچه نی شده.ملا طغرا ( از آنندراج ).