صوفی وش

لغت نامه دهخدا

صوفی وش. [ وَ ] ( ص مرکب ) صوفی مانند. شبیه به صوفی. متصوف :
از این مزوجه و خرقه نیک در تنگم
به یک کرشمه صوفی وشم قلندر کن.حافظ.درین صوفی وشان دردی ندیدم
که صافی باد عیش دردنوشان.حافظ.

فرهنگ عمید

صوفی مانند، شبیه صوفی.

فرهنگ فارسی

صوفی مانند شبیه به صوفی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش فال چای فال چای فال ورق فال ورق