شش پنج. [ ش َ / ش ِ پ َ ] ( اِ مرکب ) شش و پنج. ( ناظم الاطباء ). نوعی از قمار. ( آنندراج ). رجوع به شش و پنج شود. - شش پنج باز ؛ آنکه نرد می بازد. نراد. - شش پنج زدن ؛ نردبازی کردن و شش و پنج آوردن : شش پنج زنند برتران نقش یک نقش رسد فروتران را.خاقانی.- || کنایه از محیل و مکار. ( آنندراج ). - شش پنج کردن ؛ پنج نمودن و شش خواستن. مکر کردن. خدیعه کردن. ( یادداشت مؤلف ). || کنایه از معرض تلف است. ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
۱. در بازی نرد، شش و بش. ۲. [مجاز] قمار. ۳. [مجاز] هرچیزی که در معرض تلف باشد: از شش و از پنج عارف گشت فرد / محتزر گشته ست زاین شش پنج نرد (مولوی۱: ۱۱۰۶ ).
فرهنگ فارسی
۱ - شش و بش . ۲ - قمار . ۳ - هر چیز که در معرض تلف باشد .