مادینه

لغت نامه دهخدا

مادینه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، اِ ) مادین. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). منسوب به ماده. مؤنث. مقابل نرینه ، مذکر. ( فرهنگ فارسی معین ) : پس آنگاه که نهاد آن مادینه را، گفت : ای پروردگار من بدرستی که من نهادم آنرا مادینه و خدای داناتر است به آنچه نهاد و نیست نرینه چون مادینه و من نهادم او را مادینه... ( تفسیر ابوالفتوح ، ازفرهنگ فارسی ایضاً ). و رجوع به مادین و ماده شود.

فرهنگ عمید

از جنس ماده.

فرهنگ فارسی

منسوب به ماده، ازجنس ماده، مقابل نرینه
( صفت ) ۱- منسوب به ماده مونث مقابل نرینه مذکر : پس آنگاه که نهاد آن مادینه را گفت : ای پروردگار من . بدرستی که من نهادم آنرا مادینه و خدای داناتر است بانچه نهاد و نیست نرینه چون مادینه و من نام نهادم او را مادینه ...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت فال انگلیسی فال انگلیسی فال لنورماند فال لنورماند