لغت نامه دهخدا مادگانه. [ دَ / دِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) همچون مادگان. زنانه. ( فرهنگ فارسی معین ) : تا ز درج کمر گشاید قندگویدش مادگانه لفظی چند.نظامی ( هفت پیکر چ وحید ص 147 ).فرومی خواند از این مشتی فسانه در او تهدیدهای مادگانه.نظامی.و رجوع به ماده شود.
فرهنگ فارسی همچون مادگان زنانه : تا ز درج گهر گشاید قند گویدش مادگانه لفظی چند ... ( هفت پیکر . ارمغان ۱۴۷ )