لعاب دار

لغت نامه دهخدا

لعابدار. [ ل ُ ] ( نف مرکب ) دارای لعاب. مواد و دانه هایی دارای چسبندگی پس از تر نهادن ، چون : اسفرزه و قدومة و بارهنگ و سپستان و به دانه و صمغها و جز آن.

فرهنگ معین

(لَ ) [ ع - فا. ] (اِمر. ) ۱ - دارای لعاب . ۲ - لعابی .

فرهنگ عمید

۱. آنچه دارای لعاب باشد.
۲. دانه هایی که در آب لعاب ایجاد می کنند، مانند اسفرزه و بهدانه.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه دارای لعاب است . یا دانه های لعاب دار. دانه هایی مانند اسفرزه قدومه بارهنگ سپستان به دانه و انواع صمغ که پس از ترشدن چسبندگی یابند . یا ظروف لعاب دار . ظرفهایی که روی آنها را با ورقه ای از لعاب پوشانیده باشند .

فرهنگستان زبان و ادب

{mucilaginous} [زیست شناسی- علوم گیاهی] محتوی لعاب، شبیه به لعاب یا مرکب از آن متـ . لعابی

ویکی واژه

دارای لعاب.
لعابی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال رابطه فال رابطه فال ابجد فال ابجد فال شمع فال شمع