لغت نامه دهخدا لج باز. [ ل َ ] ( نف مرکب ) لجوج. ستهنده. ستیهنده در رای خود. مستبد به رأی. یک دنده. یک پهلو. عنود. ستیزه کار. خیره.
فرهنگ فارسی ستیزه کار( صفت ) ۱- ستهنده ستیزه کار . ۲- آنکه در کاری و تصمیمی لجاجت نشان دهد مستبد برای یک دنده .