قیطول

لغت نامه دهخدا

قیطول. [ ق َ ] ( اِ ) قلعه. حصار. ( فرهنگ فارسی معین ).
قیطول. [ ق َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کفرآور بخش گیلان شهرستان شاه آباد، سکنه آن 150 تن. آب آن از هفت چشمه و رودخانه کفرآور. محصول آن غلات ، پنبه ، توتون و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. مردم این ده از طایفه مینشی هستند که در همان دهستان کفرآور تغییر محل میدهند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
قیطول. [ ق َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان ، این ده فعلاً مخروبه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ معین

(قَ یا ق ) (اِ. ) قلعه ، حصار.

فرهنگ فارسی

( اسم ) قلعه حصار .
دهی از دهستان بخش هرسین شهرستان کرمانشاه .

ویکی واژه

قلعه، حصار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم