قلیله

لغت نامه دهخدا

( قلیلة ) قلیلة. [ ق َ لی ل َ ] ( ع ص ) مؤنث قلیل. ( اقرب الموارد ). رجوع به قلیل شود.
قلیلة. [ ق ِل ْ لی ل َ ] ( ع اِ ) همه و جمله. اخذه بقلیلته ؛ ای بجملته. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
قلیله. [ ق ُ ل َ ] ( اِخ ) از قلعه ها وآبادیهای زیارت خواسته رود. رجوع به ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 171 شود.

فرهنگ فارسی

همه جماعت

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَلِیلَةٍ: کم - اندک
ریشه کلمه:
قلل (۷۶ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تک نیت فال تک نیت فال امروز فال امروز