فرساینده

لغت نامه دهخدا

فرساینده. [ ف َ ی َ دَ / دِ ] ( نف ) فرسوده کننده. آنچه چیز دیگر را بفرساید و از میان برد. ( یادداشت به خط مؤلف ). || چیزی باشد که به سببی از اسباب مانند رسیدن آسیبی و مکروهی و یا به کثرت دست خوردن و... نقصان و خرابی تمام بدان راه یافته. ( برهان ).

فرهنگ عمید

۱. فرسوده کننده.
۲. نابودکننده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) آنکه یا آنچه فرسوده کند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم