غرقه گشته

لغت نامه دهخدا

غرقه گشته. [ غ َ ق َ / ق ِ گ َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) آنکه غرق شود. غرق شده. غرق گشته. رجوع به غرق شود :
مرد غرقه گشته جانی می کند
دست را در هر گیاهی میزند.مولوی.

فرهنگ فارسی

آنکه غرق شود غرق شده غرق گشته
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال سنجش فال سنجش فال اعداد فال اعداد فال تاروت فال تاروت