عدال

لغت نامه دهخدا

عدال. [ ع ِ ] ( ع مص ) با چیزی برابر آمدن. ( منتهی الارب ). || خمیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بازگردیدن از کسی. ( منتهی الارب ). || اندازه کردن میان دو چیز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بازگردیدن. ( منتهی الارب ). || توقف نمودن. || هم وزن کردن و برابر گردانیدن چیزی را به چیزی. || با کسی سوار شدن در کجاوه. || متردد بودن در اختیار یکی از دو امر که پیش آید کسی را. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

با چیزی برابر آمدن خمیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی استخاره کن استخاره کن فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال رابطه فال رابطه