عبن

لغت نامه دهخدا

عبن. [ ع َ ب َ ن ن ] ( ع ص ) سطبر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || پرگوشت از کرکس و شتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ).
عبن. [ ع َ ] ( ع مص ) سطبری بدن و درشتی آن. ( منتهی الارب )( آنندراج ). غلیظ و خشن بودن جسم. ( اقرب الموارد ).
عبن. [ ع ُ ب ُ ] ( ع ص ) مرد ملیح پرگوشت تمام اندام. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مرد ملیح پر گوشت تمام اندام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال احساس فال احساس فال انبیا فال انبیا فال عشق فال عشق