عبدل

لغت نامه دهخدا

عبدل. [ ع َ دَ ] ( ع اِ ) عبد مملوک. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
عبدل. [ ع َ دُ ] ( اِخ ) نام شهرحضرموت است. ( معجم البلدان ). رجوع به حضرموت شود.

فرهنگ فارسی

عبد، مملوک، بنده
نام شهر حضرموت است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال لنورماند فال لنورماند فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت