ضیع

لغت نامه دهخدا

ضیع. [ ض َ / ضی ] ( ع مص ) ضیاع. ضَیعة. هلاک شدن. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). تلف گردیدن. || بی تیمار و هیچکاره گردیدن. ( منتهی الارب ).
ضیع. [ ی َ ] ( ع اِ ) ج ِ ضیعة. ( منتهی الارب ).
ضیع. [ ی َ] ( ع مص ) ضَیاع. رجوع به ضیاع شود. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

ضیاع

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱۰(بار)
تباه شدن. . ممکن است گاهی مراد از آن ترک باشد مثل: . گفته‏اند یعنی نماز را ترک کردند در مجمع از امام صادق علیه السلام نقل است که آن را با تأخیر از وقت تباه کردند نه با ترک. آیه . راجع به اعمالی است که پیش از تحوّل قبله رو به بیت المقدّس انجام داده بودند شاید مراد از ایمان عمل باشد و شاید همان ایمان باشد یعنی: خدا عمل و ایمان شما را که پیش از تحوّل قبله انجام داده‏اید ضایع و تباه و بی اثر نمی‏کند. همه موارد استعمال این کلمه در قرآن درباره تباه نشدن اعمال اهل ایمان است. مگر آیه 59 مریم که نقل شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال سنجش فال سنجش فال عشق فال عشق