صیدگاه

لغت نامه دهخدا

صیدگاه. [ ص َ/ ص ِ ] ( اِ مرکب ) شکارگاه. جای صید. جائی که شکار بدانجا برود. نخجیرگه :
صیدگاه ملک دادگر عادل را
بازنشناختم امروز همی از محشر.فرخی.گر خاک صیدگاهش بگذارد آسمانها
بهر حنوط رضوان تحفه برد شمالش.خاقانی.صیدگاهش ز خون دریا جوش
گاه گرگینه گه پلنگی پوش.نظامی.ناتوان مرغی چو من در صیدگاه حشر نیست
می پرم چون رنگ نتوان دید پرواز مرا.رضی دانش ( از آنندراج ).رجوع به صیدگه شود.

فرهنگ عمید

= شکارگاه

فرهنگ فارسی

( اسم ) شکار گاه محل شکار نخجیر گاه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم