صورت بین. [ رَ ] ( نف مرکب ) بیننده صورت. آنکه ظاهر را نگرد. آنکه معنی را درنیابد یا بدان توجه نکند. مقابل معنی بین. قشری : آنچه با صورت پرستان هری کردی عیان هیچ صورت بین ندارد ز آن معانی جز خبر.سنایی.هرکه ماه ختن و سرو روانت گوید او هنوز از قد و بالای تو صورت بین است.سعدی.بود دائم چون زبان خامه حرف ما یکی گرچه پیش چشم صورت بین دوتا بودیم ما. صائب.
فرهنگ عمید
آن که صورت ظاهر را ببیند و به معنی یا باطن توجه نکند، ظاهربین: هر که ماه ختن و سرو روانت گوید / او هنوز از رخ و بالای تو صورت بینی ست (سعدی۲: ۳۷۳ ).