صوان

لغت نامه دهخدا

صوان. [ ص َ / ص ِ / ص ُ ] ( ع اِ ) جامه دان. ( منتهی الارب ). تخته جامه. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). ج ، اَصوِنَه. ( اقرب الموارد ). || هر چیز که جامه ها در آن نهند از جونه یا تخت یا سفط. ( از سرالادب ثعالبی ). صندوق رخت. ( دهار ). || ( ص ) حافظ. ساتر. حاجب :
جز چنین خرقه نخواهد شد صوان
نور ما را برنتابد غیر آن.مولوی.
صوان. [ ص ُوْ وا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ صائن. رجوع به صائن شود.
صوان. [ ص َوْ وا ] ( ع اِ ) ج ِ صَوّانَة. رجوع بدین کلمه شود.

فرهنگ عمید

هرنوع محفظۀ نگه داری اشیا، مانند جامه دان یا صندوقچه.

فرهنگ فارسی

جامه دان، جای لباس، کمد، صندوق لباس یاکتاب
صوانه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم