شیروش. [ شیرْ وَ ] ( ص مرکب ) شیرسان. شیرصفت. مانند شیر. شیروار. ( یادداشت مؤلف ). || شجاع. متهور. ( فرهنگ فارسی معین ) : زآن گرانمایه گهر کو هست از روی قیاس پردلی باشد ازین شیروشی پرجگری.فرخی.رجوع به مترادفات کلمه شود.
فرهنگ عمید
۱. شیرمانند، مانند شیر. ۲. [مجاز] شجاع، دلیر.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - شیر مانند همچون شیر . ۲ - شجاع متهور .