شیر خشک

لغت نامه دهخدا

شیرخشک. [ خ ُ ] ( اِ مرکب ) شیر که خشک کنند و به صورت گرد درآورند. رجوع به ترکیب شیرخشک در ذیل ماده شیر شود. || قسمی از شیرخشت. ( ناظم الاطباء ). شیرخشت. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( یادداشت مؤلف ). شیرخشت ، و آن شبنم مانندی است که در خراسان بر نوعی از درخت بید نشیند. ( برهان ). بیدخشت. کلمه شیرخشک معرب شیرخشت است. ( یادداشت مؤلف ). به فارسی شیرخشت است و طبیعت وی گرم بود و بهترین آن بود که شقاق بود مانند صمغ. ( از اختیارات بدیعی ). رجوع به شیرخشت شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ماده ایست از ترکیب قندهای مختلف درست شده و در نتیجه خراش وارد بر روی پوست برخی گیاهان از قبیل کاروان کش به دست می آید . شیر خشت از لحاظ ترکیبات شیمیایی جزو من ها محسوب می شود و در تداوی به جهت لینت یا به جای مسهل به کار می رود و چون طعم مطبوع و شیرینی دارد مورد توجه است . بهترین شیر خشتها شیر خشت خراسان و هرات است که از گیاه کاروان کش بدست می آید . در دیگر نقاط ایران نیز از گیاه گپ شیر شیر خشت به دست می آورند . به همین جهت این گیاه را به نام شیر خشت نیز نامیده اند شیر خشک شیر خاشاک . یا شیر خشت شهری . شیر خشتی است که از گیاه گپ شیر گرفته می شود و مرغوبیت شیر خشت هراتی را ندارد . یا شیر خشت هراتی . شیر خشتی است که از گیاه کاروان کش به دست می آید و بهترین نوع شیر خشت است .

فرهنگستان زبان و ادب

{dried milk, milk powder, dehydrated milk} [علوم و فنّاوری غذا] شیر کاملی که رطوبت آن کاهش یافته و به صورت پودری با ماندگاری بسیار درآمده باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال میلادی فال میلادی فال جذب فال جذب فال امروز فال امروز