ساز و سوز

لغت نامه دهخدا

ساز و سوز. [ زُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمرکب ) سوز و ساز. سوختن و ساختن. تحمل :
از روز وصل باز همام شکسته را
جز ساز و سوز و ناله دل یادگار نیست.همام تبریزی.

فرهنگ فارسی

سوختن و ساختن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم