رطیب

لغت نامه دهخدا

رطیب. [ رَ ] ( ع ص ) تر. ( دهار ). تروتازه و از آن است «عیش رطیب ناعم ». ( از اقرب الموارد ). تروتازه. ج ، رِطاب. ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ) :
کنجی که برف پیش همی داشت گل گرفت
هر جویکی که خشک همی بود شد رطیب.رودکی.|| خرمای رسیده. ج ، رِطاب. ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

تر، تروتازه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ابجد فال ابجد فال آرزو فال آرزو فال احساس فال احساس