رخان

لغت نامه دهخدا

رخان. [ رُخ ْ خا ] ( اِخ ) دهی است به مرو. ( منتهی الارب ). قریه ای است در شش فرسخی مرو. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ عمید

دو رخ، دو برجستگی دو طرف صورت، گونه ها: شب سیاه بدان زلفکان تو مانَد / سپیدروز به پاکی رخان تو مانَد (دقیقی: ۹۷ ).

فرهنگ فارسی

دهی است بمرو قریه ایست در شش فرسخی مرو .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم