دینوری

لغت نامه دهخدا

دینوری. [ ن َ وَ ] ( اِخ ) رجوع به ابوحنیفه احمدبن داود دینوری و دائرة المعارف اسلام ، تاریخ ایران باستان ج 1 ص 102، فهرست اعلام الجماهر فی معرفةالجواهر، یتیمةالدهر ثعالبی ج 4 ص 64، معجم المطبوعات ، معجم الادباء ج 1 ص 123، بغیةالوعاة سیوطی ص 132، طبقات التمیمی ص 51 و خزانة الادب ج 1 ص 25 شود.
دینوری. [ ن َ وَ ] ( اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن مسلم کوفی مروزی دینوری. رجوع به ابن قتیبة شود.
دینوری.[ ن َ وَ ] ( اِخ ) رجوع به نصربن یعقوب دینوری شود.، دین وری. [ وَ ] ( حامص مرکب ) دیانت. ( یادداشت مؤلف ). عمل دین ور. رجوع به دین ور شود.

فرهنگ فارسی

ابوحنیفه .
دیانت .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دینوری (ابهام زدایی). دینوری ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • ابن قتیبه دینوری، از ادیبان و مورخان بزرگ قرن سوم هجری• ممشاد دینوری، صوفی ایرانی در قرن سوم
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال حافظ فال حافظ فال احساس فال احساس فال ابجد فال ابجد