دستک زن

لغت نامه دهخدا

دستک زن. [ دَ ت َ زَ ] ( نف مرکب ) دستک زننده. مطرب و سازنده و سرودگوی و خواننده. ( برهان ). مطرب و سازنده. ( آنندراج ). مطرب و رقاص و نغمه و چنگه زن. ( از لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). خنبک زن. ( از برهان ). || نادم و پشیمان. ( برهان ) ( آنندراج ). || متقلب در ترازو هنگام کشیدن. ( از لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). و رجوع به دستک زدن شود.

فرهنگ عمید

۱. مطرب، نوازنده.
۲. رقاص.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال درخت فال درخت فال چای فال چای فال کارت فال کارت