داغ نه

لغت نامه دهخدا

داغ نه. [ ن ِه ْ ] ( نف مرکب ) آنکه داغ نهد. داغ کننده نشان را یا مداوا را یا مجازات را :
داغ نه ناصیه داران پاک
تاج ده تخت نشینان خاک.نظامی.دره محتسب که داغ نه است
از پی دوغ کم دهان ده است.نظامی.

فرهنگ فارسی

آنکه داغ نهد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال ابجد فال ابجد فال شمع فال شمع فال احساس فال احساس