خوشرویی

لغت نامه دهخدا

خوشرویی. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( حامص مرکب ) بشاشت. طلاقت وجه. خندانی. خندان روئی :
و آنکه زاده بود به خوشخوئی
مردنش هست هم به خوشروئی.نظامی.

فرهنگ عمید

۱. خوش رو بودن.
۲. [مجاز] خنده رویی.
۳. [مجاز] مهربانی.

فرهنگ فارسی

عمل خوشرو

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خوش رویی برخورد خوب با اطرافیان است. از آن به مناسبت در بابهای حج، تجارت، نکاح و قضاء سخن گفته اند.
خوش رویی همان گشاده رویی است.
احکام خوش رویی
خوش رویی با مردم، بویژه در برخورد با برادران دینی و نیز هنگام برآوردن حاجت مؤمن؛ همچنین خوش رویی کاسب در برخورد با مشتریان، مستحب است. مستحب است شوهر در نفقه، خوش رویی و دیگر وظایف خانوادگی بین همسران خود مساوات را رعایت کند. در وجوب یا استحباب رعایت تساوی در نگاه، سلام، خوش رویی و مانند آن بین دو طرف دعوا بر قاضی، اختلاف است.قول به وجوب منسوب به مشهور است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه فال نوستراداموس فال نوستراداموس