خشک دست

لغت نامه دهخدا

خشک دست. [ خ ُ دَ ] ( ص مرکب ) آنکه دست بی حرکت دارد، اَشَل . شَلاّء. اَعسَم. ( یادداشت بخط مؤلف ). || ممسک. بخیل. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( یادداشت بخط مؤلف ) :
جهان کز آب کرم بحر بود برگردید
ز دست بخل تو ای خشک دست تردامن.شریف تبریزی ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

= خسیس

فرهنگ فارسی

آنکه دست بی حرکت دارد اشل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال احساس فال احساس فال آرزو فال آرزو فال تاروت فال تاروت