خام پندار

لغت نامه دهخدا

خام پندار. [ پ ِ ] ( ص مرکب ) آن کس که پندار و اندیشه ناپخته دارد. جاهل :
بده قراضگکی تا عطات پندارم
مگو که سوخته من چه خام پندار است.خاقانی.خام پندار سوخته جگران
در هوس پختن وصال توایم.خاقانی.

فرهنگ فارسی

آنکس که پندار و اندیشه ناپخته دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم