زخم دار

لغت نامه دهخدا

زخمدار. [زَ ] ( نف مرکب ) مجروح و مضروب و زده شده. ( ناظم الاطباء ). دارنده زخم. دارای زخم. و رجوع به زخم شود.

فرهنگ عمید

زخمی، مجروح، کسی که زخم و جراحتی در بدن دارد.

فرهنگ فارسی

مجروح و مضروب و زده شده دارای زخم
( صفت ) ۱ - مجدوح . ۲ - مضروب .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم