حاجتمندی

لغت نامه دهخدا

حاجتمندی. [ ج َ م َ ] ( حامص مرکب ) نیاز. افتقار.احتیاج : و گفته اند: «حاجتمندی دوم اسیری است ». ( قابوسنامه ). باب اول اندر شناختن سبب حاجتمندی مردم و دیگر جانوران بغذا. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ عمید

نیازمندی، احتیاج.

فرهنگ فارسی

۱ - نیازمندی احتیاج . ۲ - تهی دستی فقر گدایی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم