عالی جاه

لغت نامه دهخدا

عالیجاه. ( ص مرکب ) عالی شأن. عالی رتبت. عالی قدر. آنکه مرتبت بلند و مقام بالا دارد. || از القاب احترام که اکثر در اول نوشته ها و نامه هایا در سرپاکتها نویسند. ( ناظم الاطباء ) :
اطهر اشرف شه آل حسین بن علی
آنکه عالی جاه او هر روز عالیتر سزد.سوزنی.پادشاه عالیجاه یک دو هفته آنجا به اسب تاختن و... پرداخت. ( حبیب السیر ج 3 ص 352 ).

فرهنگ عمید

دارای مقام و مرتبۀ بلند، عالی مرتبه.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه که مقامی بلند دارد عالی شان .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم