طابخه

لغت نامه دهخدا

( طابخة ) طابخة. [ ب ِ خ َ ] ( ع ص ) تأنیث طابخ. || ( اِ ) گرمای نیمروز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گرمگاه. ( مهذب الاسماء ).گرمای روز. || ( اِخ ) لقب عامربن الیاس بن مُضَر. ( منتهی الارب ). و رجوع به تاریخ سیستان ص 50 شود. || نام قبیله ای است. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

تانیث طابخ یا گرمای نیمروز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال راز فال راز فال اوراکل فال اوراکل فال کارت فال کارت