صادق القول

لغت نامه دهخدا

صادق القول. [ دِ قُل ْ ق َ ] ( ع ص مرکب ) راست گو. راست پیمان. آنکه چون وعده دهد وفا کند. صادق العهد.

فرهنگ عمید

۱. راست گو.
۲. خوش قول.

فرهنگ فارسی

خواهی که چو صبح صادق الوعد شوی خورشید صفت با همه کس یکرو باش . ( منسوب به بایزید بسطامی ) ۲- صفتی است از صفات خدا .
راست گو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم