زبان بره

لغت نامه دهخدا

زبان بره. [ زَ ب َرْ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) گیاهی است که برگ آن بزبان بره شبیه است و به عربی لسان الحمل گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). گیاهی است که اطلاق شکم بازدارد و آنرا چرغول و چرغون و خرگوشک و خرغون نیز گویند. ( شرفنامه منیری ). گیاهی است که آنرا خرگوشک خوانند و به عربی لسان الحمل و آذان الجدی ، گویند علاج اسهال کند. ( برهان قاطع ). گیاهی که بتازی لسان الحمل و تخم آنرا بارتنگ گویند. ( ناظم الاطباء ). بارتنگ که به عربی لسان الحمل گویند چه برگ آن شبیه است بزبان بره. ( فرهنگ رشیدی ). بارتنگ. ( الفاظ الادویه ص 138 ). نباتی است مانند زبان بره بشیرازی آنرا ورق بارتنگ گویند و بپارسی خرقوله و آن دو نوع است : بزرگ و کوچک . ورق بزرگتر بود و جوهر وی مرکب بود از مائیه و ارضیه. بمائیت مبرد بود و به ارضیت قابض و سودمندتر. بزرگتر تازه بود و طبیعت آن سرد و خشک بود در دوم و ورق وی قابض بود و رادع بود. منع سیلان خون بکند و خشکی وی نه لذاع بود و اصل وی چون از گردن صاحب خنازیربیاویزند نافع بود و وی ورمهای کرم وشری و خنازیر و آتش فارسی و داء الفیل و صرع و نمله و سوختگی آتش را سودمند بود و آب ورق آن قلاع را نافع بود و شیافات چشم را چون بوی بگذراند سودمند بود. و گویند تب غب را نافع بود چون بیآشامند از اصل وی سه عدد در چهل و پنج درم شراب ممزوج کرده. و گویند درتب ربع چهار اصل وی و برگزیدگی سگ دیوانه نهادن نافع بود و گویند مضر بود به سپرز و مصلح وی مصطکی و سلیخه بود و بدل وی ورق آن و ورق حماض بستانی. ( اختیارات بدیعی : لسان الحمل ). رجوع به تحفه حکیم مؤمن ، جامع ابن البطار، تذکره انطاکی : لسان الحمل ، و واژه نامه گیاهی تألیف زاهدی : لسان الحمل صص 139 - 140 و بارتنگ ، بارهنگ ، خرغوله چرغول و فرهنگ شعوری ج 2 ورق 39 برگ 1 شود. || حلوایی بشکل آب نبات. آب نبات متبلور و شیشه گون است لکن زبان بره سفید برنگ پشمک و شیر و نامتبلور است ، بر خلاف آب نبات که رنگ شفاف مایل بزردی دارد زبان بره بادام یا خلال بادام در میان دارد. رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ورق 39 ص 1 شود.

فرهنگ عمید

= بارهنگ

فرهنگ فارسی

( اسم ) لسان الحمل آذان الجدی بارهنگ .
گیاهیست که برگ آن به زبان بره شبیه است حلوائی به شکل آب نبات
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال انگلیسی فال انگلیسی فال درخت فال درخت فال اوراکل فال اوراکل