زانه

لغت نامه دهخدا

( زآنة ) زآنة. [ زُ ن َ ] ( ع ) واحد زآن ( تلخه گندم )است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به زآن و زوان شود.
زانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) جانوری است سیاه رنگ و پردار که بیشتر در حمامها متکون شود، و بانگ طولانی کند و بعضی گویند زانه خنفسا است که سرگین گردانک باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). جانوری سیاه رنگ و از طایفه ذوالجناحین که بیشتر در حمامها بود و بانگ طولانی کند. ( ناظم الاطباء ). جانوری است سیاه که در حمام و جاهای نمناک باشد و بانگ دراز کند و در تحفه گوید میان غلبه زار و در هواهای گرم بر برگها نشیند و بانگ تیز کند و چزد نیز گویند. ( فرهنگ رشیدی ). و رجوع به چزد شود.

فرهنگ عمید

= زله١

فرهنگ فارسی

جانوری است سیاه رنگ و پر دار که بیشتر در حمامها متکون شود و بانگ طولانی کند و بعضی گویند زانه خنفسا است که سرگین گردانک باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال رابطه فال رابطه فال ورق فال ورق فال شمع فال شمع