قدح پیما

لغت نامه دهخدا

قدح پیما. [ ق َ دَ پ َ / پ ِ ] ( نف مرکب ) ساقی :
به تماشا چو سرو قامت او
بر لب جوی شد قدح پیمای.امیرشاهی ( از آنندراج ).عارفان از می تا شیشه دل سرگرم اند
چشم مخمور توبر دست قدح پیمایست.میرزا رضی دانش ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. ساقی.
۲. شراب خوار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم