طریان

لغت نامه دهخدا

طریان. [ طِرْ ریا ] ( ع اِ ) خوان ها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تریان. ج ، طریانات. ( مهذب الاسماء ). طَبَق. ( برهان ).
طریان. [ طَ رَ ] ( ع مص ) حادث شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نو درآمدن. ( کنزاللغات ). || وارد شدن چیزی در چیزی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بر سر چیزی درآمدن. ( کنزاللغات ).

فرهنگ عمید

حادث شدن، پیدایش.

فرهنگ فارسی

حادث شدن نو در آمدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال میلادی فال میلادی فال عشق فال عشق فال تماس فال تماس